۱۳۹۴ بهمن ۶, سه‌شنبه


  منشور حقوق امام و آقا

یکی از دوستان ميگفت: برادرم جلال در تمام عمرش فقط يكبار حرف راست زد!
گفتم كي، چطور؟
گفت : يكروز با مادرم نشسته بوديم كه در زدند گفتيم كيه ؟ از پشت در گفت منم جلال !! اولش شك كردم ولي وقتي رفتم در را رويش باز كردم ديدم راست ميگويد خود خودش بود جلال!!
سردار حسين همداني هم كه اخيراً "درجه رفيع شهادت" به درجه ها و روكولي هايش اضافه شده ، تنها حرف راستي كه در تمام عمر ناقابلش زد همين يكي بود كه گفت:
"ما منشور کوروش را مخالف سيره امام و آقا می دانيم."
البته مثل روز روشن است كه منشور حقوق بشر كوروش صدوهشتاد درجه با سيره امام و آقا فرق دارد. اصلا از ديدگاه امام و آقا، بشر خر كي باشد كه حقوق داشته باشد همه حقوق ها را اسلام تعيين مي كند، و صد البته به نفع متوليان خودش كه امام و آقا باشند تعيين مي كند. تفاوت سيره امام و آقا با منشور حقوق بشر زمين تا آسمان است. اما اگر مثلاً قرار بود سيره امام و آقا هم منشوري داشته باشند در مقايسه با منشور كوروش بايد اين شكلي نوشته ميشد!
منشور كوروش: "آنگاه كه بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم، همه مردم مقدم مرا به شادماني پذيرفتند"
منشور سيره امام و آقا: "لكن آن روزيكه "بدون هيچ احساسي" و با كلي وعده هاي پوچ و دروغ وارد اين بلاد شديم، هركس كه دستش به دهانش مي رسيد اموالش را مصادره و از كشور فراري داديم و اموالش را خودمان بالا كشيديم و هركس كه سرش به تنش مي ارزيد را از ترس اينكه مبادا برايمان شاخ بشود به جرم من درآوردي "مفسد في الارض" به چهار ميخ كشيديم "
منشور كوروش: "فرمان دادم تمام نيايشگاه هايي كه بسته شده بود بگشايند و همه خدايان را به جايگاه خود برگرداندم".... و "من امروز اعلام ميكنم هركس آزاد است هر ديني كه ميل دارد بپرستد"
منشور سيره امام و آقا: "چون فقط يك خدا وجود دارد و همان يكي هم نماينده تام لاختيارش خود ما هستيم بنا را بر اين گذاشتيم كه همه بايد به ساز ما برقصند. در اين راستا فرمان داديم همه اديان و مذاهب ديگر از قبيل بهايي ها، دراويش ، اهل حق ، يارسان و حتي اهل تسنن كه هم كيشان خودمان هستند و هر بني بشري كه بخواهد به ساز ديگري برقصد، نيايشگاه هاشان را بر سرشان خراب و خشتكشان را سرشان عمامه كرديم.
منشور كوروش: "از آشور و شوش، من شهرهاي آگاده، اشنونا، زمبان، متورنو، دير، سرزمين گوتيان و شهرهاي آنسوي دجله را كه ويران شده بود از نو ساختم"
منشور سيره امام و آقا: "خانه ها و امارت هاي آباد شوش و پوش و اينسو و آنسوي دجله و فرات و همچنين اينسو و آنسوي اروند رود، ايلام، خرمشهر، آبادان، بصره، قصر شيرين را با راه انداختن هشت سال جنگ بي ثمر و بعدش هم درگيري هاي فرقه اي و مذهبي چنان ويران كرديم كه تا صد سال پس از ما اين مناطق روي آبادي و اباداني به خودشان نبينند"
منشور كوروش: "همه مردماني را كه پراكنده و آواره شده بودند به سرزمين هاي خود برگرداندم و خانه هاي ويران آنان را آباد كردم"
منشور سيره امام و آقا: "همه مردماني كه مغزشان كار ميكرد و فكري توي كله شان بود به جرم توطئه و تباني از دم تيغ گذرانديم و مابقي هركدامشان به يك گوشه اي از زمين و آنان را چنان پراكنده و آواره نموديم كه عمراً نتوانند دوباره به سرزمين خودشان برگردند در عوض ابلهان و دروغ گويان را به گرد خود گرد آورديم تا گوش به فرمان ما باشند"
منشور كوروش: "من تا روزي كه پادشاه ايران هستم نخواهم گذاشت مال غير منقول و يا منقول ديگري رابه زور و يا به طريق ديگربدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال ، تصرف نمايد. نخواهم گذاشت كسي به ديگري ظلم كند و اگر كسي مظلوم واقع شد من حق اورا از ظالم خواهم ستاند"
منشور سيره امام و آقا: "ملت را به چند دسته تقسيم كرديم يكدسته را آزاد گذاشتيم هرچه ميخواهند دزدي كنند و اموال مابقي را به تاراج ببرند، انقدر دزديديم كه در تاريخ از ما ياد كنند. هركسي از خود ما بود كسي جرأت نداشت به او با چشم چپ نگاه كند و كسي كه در خط ما نبود هر بلايي كه سرش مي آمد به ما ربطي نداشت، غلط كرد مي خواست بيايد توي خط ما كه از اول گفته بوديم"
پي نوشت:
مجمع تشخيص مصلحت نظام تصويب كرد 
هيچكس حق ندارد دارايي هاي مسئولين نظام را افشا كند ، هركسي كه نقشي در افشاي اين اطلاعات داشته باشد مجازات ميشود

۱۳۹۳ اسفند ۴, دوشنبه



از دهه مبارکه فجر امسال که گذشت ، اما همانطور که دروغ سیزده و دروغ اول آوریل جدی نیست ، دروغ هایی که مسئولین نظام مقدس اسلامی در این ده روزه یوم الله دهه فجر تحویل مردم میدهند هم جدی نیست « دروغ دهه فجر» است ، جدی نگیرید.
سی وشش سال پیش برای اولین بار در ایام مبارکه اولین دهه فجر انقلاب شکوهمند اسلامی ، حضرت امام نخستین «دروغ دهه فجر» تاریخ را بنیانگذاری کردند. ایشان با وعده وعید هایی از جمله « آب وبرق را مجانی میکنیم ، برایتان مسکن می سازیم ، شمارا به مقام انسانیت میرسانیم ، این دارایی ها از آن مستضعفین است و من امر کردم به مستضعفین بدهند و خواهند داد » و کلی از این دست وعده ها « دروغ دهه فجر» را بنیانگذاری کردند و این شد که مسئولین نظام اسلامی هم به پیروی از بنیانگذار جمهوری اسلامی همه ساله این سنت حسنه را گرامی میدارند و کلی دروغ و خالی بندی تحویل ملت بیدار و همیشه در صحنه ایران می دهند که شما ببینید و بشنوید و جدی نگیرید.
درهر دهه مبارکه فجر ماهواره ای با کاربردی مختلف با سرنشین و یا بی سرنشین ، با میمون ، بی میمون هوا می شود  ، از جنگنده های فوق پیشرفته ساخته شده بدست متخصصین توانمند داخلی رونمایی می شود ، هلیکوپتر های رزمی ، بزمی ، ترابری ، مطابق با استانداردهای جهانی رونمایی و وارد چرخه تولید می شود، پیشرفت های سریع وشگفت انگیز علمی ، ساخت داروهای ضد سرطان و ضد ایدز و ...... و بالاخره هرساله آنچنان مشت محکمی به دهان استکبار جهانی و دشمنان قسم خورده انقلاب نواخته می شود که بیا و ببین ، عرض کردم اینها «دروغ دهه فجر» است شما اصلاً جدی نگیرید. 
در بهمن ماه گذشته در مراسمی از هلیکوپتر « بل ۴۱۲» رونمایی شد. هلیکوپتر بیچاره هرچه زور زد نتوانست بیش از یک متر از جایش بلند شود ، این بالگرد که به اعتراف خود مسئولین محترم بازسازی شده بود در گزارش این رونمایی مصاحبه های جالب و خنده داری صورت گرفت که انگار نه انگار محصول رونمایی شده یک بالگرد غراضه و رده پنجی بوده که بازسازی شده ، اما همانطور که عرض کردم این صحبت ها همان دروغ دهه فجر است جدی نگیرید.
در ابتدا گزارشگر تلویزیون کلی در مورد متخصصان صنایع دفاعی کشور( صنایع اوراقی کشور )  داد سخن داد و در ادامه بر اقتصاد مقاومتی و مدیریت جهادی تاکید کرد. سپس یکی از نظامیان بنام احمد آبادی چیزهایی گفت که خدا به سر شاهد است من باوجودی که بیش از بیست بار گوش گرفتم یک کلمه اش را نتوانستم هضم کنم ، ایشان فرمودند: بالگرد چهار موتور با سه .... سیف ترین بالگردی هستش که امروز هستش و تولید این بالگرد استثنائاً از سالهای دوهزار به بعد هستش!!!!
وزیر علوم و فناوری اقای فرهادی گفتند: مذاکرات انجام شد و قراردادها منعقد شد و الحمدلله ما امروز شاهد تحویل اولین فروند از این بالگردها هستیم (  با کی مذاکره شده؟ با کی قرارداد بسته شده ؟ نکند منظورشان قراردادهای اختلاسی بود ما نفهمیدیم ؟ )
آقای  منطقی مدیر عامل سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ( چه طولانی) که قبلش من فکر میکردم فقط یک آدم منطقی داشتیم که اونهم متاسفانه بدست پلیس استرالیا کشته شد اما انگار که ایران پر از منطقیه ! ... آقای منطقی از رونمایی از نسل دوم جنگنده ها در کشور خبر داد که اصلاً هیچ ربطی به رونمایی از هلیکوپتر نداشت ایشان فرمودند : هفته آینده ازیکی این دستاوردهامون رو نمایی می کنیم ، روز سه شنبه اگر اینشالله تغییر پیدا نکنه و هواپیما میتونم بگم در واقع جنگنده هستش که نسل اولش رو قبلاً در واقع رو نمایی کردیم که در واقع این نسل دوم هستش ، نو آوری خیلی زیاد از نظر داخلی !!!! روش صورت گرفته که میتونم بگم که نسبت به اون نسل اولی که رونمایی کردیم حداقل سه برابر شده. ( رونمایی ، هستش ، درواقع ، نو آوری از نظر داخلی !!)
و بشنویم از معاون فناوری رئیس جمهور که ایشان هم فراموش کرده بودند که این هلیکوپتر بازسازی شده یک فروند بالگردغراضه هست همه اش حرف از صادرات تکنولوژی میزد ، ایشان فرمودند : از صادرات تکنولوژی حمایت می کنیم و مهمترین مسئله ای که ما در آینده با شرکت های حوزه دفاعی داریم ریززززشش تکنولوژی دفاعی توی بخش غیر نظامی است ، ما پتانسیل بسیار بالایی تو حوزه صادرات داریم انشالله با این صنعت صادراتی که امروز رونمایی شد تنها تو حوزه تکنولوژی ، تو حوزه ساخت هلیکوپتر برای بحث صادرات ...........
 ناگفته نماند یکی از ویژگی های منحصر به فردی که «دروغ دهه فجر» را از دیگر مناسبات مشابه طاغوتی ، غربی و مبتذل متمایز می کند این است که این یکی ده روز تمام است و فرصت کافی برای دروغ گفتن و مخصوصاً فرصت کافی برای اختلاس را در اختیار مسئولین زحمت کش نظام اسلامی قرار می دهد که این خود نشاندهنده بصیرت و جهان بینی و وسعت اندیشه امام راحل ( ره) می باشد
.لینک مراسم رونمایی خنده بازار اینجاست خودتان ببینید و بخندید و خوش باشید ولی جدی نگیرید 

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۲, جمعه











رأفت اسلامی



آقای رئیس جمهور در جمع فرماندهان نیروی انتظامی گفت: 

با یک مجرم بایستی با قانون برخورد کنیم ، یعنی حتی اگر یک فرد اعدامی باشد ، در مسیر بردن او پای چوبه دار نباید با او تند صحبت کنیم و یا به او ناسزا بگوییم و یا فحاشی کنیم !!

خوب راست میگوید دیگر بنده خدا ، مگر نشنیدید میگویند بی دست و پاها رو ول کنید دست و پادارها رو بگیرید ، یک نفر اعدامی فلک زده که دارند میبرندش پای چوبه دار تا چند دقیقه دیگر میخواهد بالای دار برای جمعیت مشتاق !! بندری برقصد چیزی برایش نمانده که شما بهش فحش و ناسزا هم بگویید ، بگذارید آخرعمری با اعصاب راحت جانش را بدهد برود پی کارش ، با لبخند ،  دراین جور جاها باید رافت اسلامی بخرج داد ، قانون اسلامی را باید رعایت کرد.
شما نیروی انتظامی وظیفه سنگینی به عهده دارید ، باید بروید زندان اوین ، اینهم کلید ، یک لشکر آدم گردن کلفت انجا خوابیده اند و مفت میخورند و می خوابند ، بریزید سرشان با مشت و لگد و باتوم چک و پوزشان را به هم بدوزید ، هر چه ناسزا ولیچار و فحش ناموسی خواهر مادر بلدید نثارشان کنید ، پار و پتنگشان را بریزید به هم ، با لبخند !!...... یا مثلاً کوی دانشگاه ، هرچه ارازل و اوباش و سوسول توی مملکت هست جمع شده اند انجا به خیال خودشان چیز فهم شده اند ، پدرشان در بیاورید بزنید ، بکشید ، خراب کنید ، از بالای ساختمان پرتشان کنید پایین ، اموالشان را به آتش بکشید ، اگر در باز نکردند کلید هست  ، امام همیشه می فرمود ما هرچه می کشیم ازدست همین دانشگاه است ، ولی فقط رافت اسلامی یادتان نرود ، اما مواظب باشید مبادا یکوقت ریش تراشی چیزی بدزدید و اگرخدای نکرده کسی از شما تا انجا که قانون اسلام معین کرده پا فراتر بگذارد و یک دستگاه ریش تراش بدزدد ، وای به حالش ، خشتکش را سرش عمامه کنید ، ما بنا نداریم کسی از انجا که قانون معین کرده پا فراتر بگذارد ، عزیزان مراقب باشید !!

..............................................

۱۳۹۲ دی ۲۲, یکشنبه












پژو 206 ما از کرگی دم نداشت

در پی اعلام حمایت خانه مداحان از مداح ششلول بند و این ادعای واهی که « انچه در پس پرده می گذرد نشانه گرفتن هیئت های عزاداری و اصل و فلسفه قیام عاشوراست» شاکی از ترس مداحان مسلح  شکایت خود را پس گرفت!

 این ماجرا حکایت حال  مردی است که گریزان از دست چهار نفر شاکی  خود را به خانه قاضی افکند که... ” دخیلم! “
 قاضی در آن ساعت با زنی شاکیه خلوت کرده بود. چون رازش فاش دید، چاره رسوایی را در جانبداری از او یافت و چون از حال و حکایت او آگاه شد، مدعیان و شاکیان را به درون خواند .

نخست ازیکی از شاکیان که یهودی بود پرسید : از این مرد چه میخواهی ؟
گفت : این مسلمان یک چشم مرا نابینا کرده است. قصاص طلب می کنم .
قاضی گفت : دَیتِ مسلمان بر یهودی نیمه بیش نیست. باید آن چشم دیگرت را نیز نابینا کند تا بتوان از او یک چشم برکند !
و چون یهودی سود خود را در انصراف از شکایت دید، به پرداخت پنجاه دینار جریمه محکومش کرد !

شاکی بعدی جوانِی که پدرش مرده بود را پیش خواند و گفت : شکایتت چیست ؟
گفت : این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد، هلاکش کرده است. به طلب قصاص او آمده ام .
قاضی گفت : پدرت بیمار بوده است، و ارزش حیات بیمار نیمی از ارزش شخص سالم است.حکم عادلانه این است که پدر او را زیر همان دیوار بنشانیم و تو بر او فرود آیی، چنان که یک نیمه جانش را بستانی !
و جوانک را نیز که صلاح در گذشت دیده بود، به پرداخت سی دینار جریمه « شکایت بی مورد» محکوم کرد !
 
نوبت به دیگری رسید گفت : تو چه شکایتی داری ؟
 گفت : این مرد به خانه من وارد شده و زنم از ترس بار افکنده است! 
 قاضی گفت : قصاص شرعاً هنگامی جایز است که راهِ جبران مافات بسته باشد. حالی می توان آن زن را به حلال در فراش ( عقد ازدواج ) این مرد کرد تا کودکِ از دست رفته را جبران کند. طلاق را آماده باش !

مردک فغان برآورد و با قاضی جدال می کرد، که ناگاه صاحب خری که دمش برکنده شده بود برخاست و به جانب در دوید .
قاضی فریاد زد : هی ! بایست که اکنون نوبت توست !

صاحب خر هم چنان که می دوید فریاد کرد :
مرا شکایتی نیست. از برای محکم کاری ، به آوردن چند مرد می روم که شهادت دهند خر من از کرگی دم نداشته است.


و اما راننده پژو ، وقتی دید خانه مداحان وی را به «نشانه گرفتن هیئت های عزاداری و اصل و فلسفه عاشورا » و همچنین « اراذل و اوباش و عامل اسراییل » متهم کردند صلاح در آن دید که از شکایت خود صرف نظر کند و اعلام کند پژوی 206 من از کرگی سوراخ سوراخ بود  
.................................................................

۱۳۹۲ آبان ۳, جمعه

استاد بزرگوار دکتر امیر حسین خنجی درگذشت

دکتر امیر حسین خنجی پژوهشگر، تاریخ شناس شاعر و دانشمند ایرانی بامداد روز سه شنبه ۳۰ مهر ماه ۱۳۹۲ در سن ۶۸ سالگی  در اثر بیماری سرطان دیده از جهان فرو بست. 
دکتر امیر حسین خنجی شخصیتی نابغه ، دانشمند و یکی از برجسته ترین و شناخته شده ترین استادان تاریخ ایران است که در زمینه تاریخ ایران و اسلام و جهان اثار بسیاری از وی به جا مانده است ، این آثار با توجه به اوضاع کنونی کشورامکان چاپ آن وجود ندارد ، تقریباً همه این آثار در لیست کتابهای ممنوعه قرار دارد.  
دکتر امیر حسین خنجی از یکسال پیش به علت ابتلا به بیماری سرطان در  بیمارستان ویژه بیماران سرطانی در کشور کویت بستری شد و تحت درمان ( شیمی درمانی ) قرارگرفت وپس از یکسال مبارزه سرسخانه با بیماری ، حالش به وخامت گرایید و روز یکشنبه ۲۸ مهرماه پس از دهها سال دوری ناچار به میهن باز گشت و تحت مراقبت ویژه پزشکی وارد فرودگاه شیراز  شد و مستقیماً از فرودگاه به بیمارستان نمازی شیراز منتقل گردید 
متاسفانه پس از گذشت ۴۸ ساعت از ورودش به ایران ، بامداد روز سه شنبه ۳۰ مهر ماه دار فانی را وداع گفت

  اکثر کتابهای این استاد عالیقدر بصورت فایل pdf در سایت ایشان Irantarikh موجود است   

۱۳۹۲ تیر ۵, چهارشنبه









اندر احوال جواد خیابانی ...


خداوند تبارک و تعالی بعضی ها را مخصوصاً آفریده که حرف مفت بزنند و اموراتشان هم با همین حرف های مفت بگذرانند ، مثلاً پای تلویزیون نشستی و داری یک فوتبال درست و حسابی تماشا می کنی ، جواد خیابانی ، همان چیزهایی را که با دو تا چشم های خودت میبینی با شور و حرارت خاصی گزارش می کنه : شماره هشت ….خیلی آروم توپو  میندازه جلو پای  یار شماره ده ، یار شماره ده توپ رو دوباره پاس میده به یار شماره هشت…. یا اینکه میگه : توپ داره قل قل می خوره و از زمین خارج میشه ..!! آقا چه خبره ما کور که نیستیم  اینها را دیگه خودمون داریم می بینیم.

پیش از راهی شدن تیم ملی ایران به کره ، جواد خیابانی درصفحه تویترش نوشت : « به امید خدا و بخاطر رهبر ، امروز راهی جام جهانی میشیم ، کره هم میدونه امروز با ایران بازی داره  » … بخاطر رهبر !!!!؟؟؟؟ …. چطور این مسابقه فوتبال و برد و باختش به رهبر ربط داره ، خدا می دونه و خود حاج جواد ،  اما این سئوال پیش میاد که در دوره های قبل که جام جهانی نرفتیم و زمانی که از بحرین دویست هزار نفری شکست می خوردیم «خاطر رهبر» کجا تشریف داشتن ؟؟؟ .....

حالا اینها رو ولش کنید این قسمتش جالبه که نوشته : کره هم میدونه امروز با ایران بازی داره …..!!!  عجب !!!
یعنی اگرجواد خیابانی اینو نمی گفت ما فکر می کردیم که کره ای ها نمی دونن که امروز با ایران بازی دارن؟؟؟؟ ...یعنی می شد که کره ای ها ندونن و یکهو تیم ملی ایران بریزه توی زمین بازی و تیم کره را بهت زده کنه، که ای وای ما نمی دونستیم امروز با ایران بازی داریم؟؟؟.. یعنی ممکن بود بازیکنان کره ای که نمی دانستند  امروز با ایران بازی دارند بعد از اینکه می دونستن با مربی شان درگیر میشدند  ومی افتادن به جون همدیگه و حسابی توی سر وکله همدیگر میزدند تا دل ما هم خنک بشه ؟؟ ...
  اما با وجودیکه کره ای ها میدونستن همون روز با ایران بازی دارن ، ما بازی رو بردیم  .....
خداییش حیفه جواد خیابانی کاندید ریاست جمهوری نشه ..

................................................................................

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۸, شنبه






دزد و داروغه و قاضی همه جمعند....







بازار شهر بغداد مثل هميشه شلوغ بود هركس براي انجام كاري به اين شهر آمده بود يكي براي تجارت ، يكي برای فروش اجناسش ، وديگري براي خريد مايحتاجش به بازار امده بود ، ناگهان سرو صدايي برخاست مردي از ميان جمعيت فرياد زد، آي دزد ، آي دزد ، سكه هايم را بردند پنجاه سكه در جيبم بود، وای خدایا چه کنم ؟  طراران  همه پنجاه سكه ام را بردند آي فرياد!! بدادم برسيد بيچاره شدم ، پنجاه سكه ام رابردند ، پنجاه سكه داشتم بردند حال در اين شهر غريب چه كنم....آآآآآي‌مردم  پنجاه سکه ام را بردند ....

طرار كه با استفاده از شلوغی جمعیت کار خودش را کرده بود و با خیال راحت گوشه ای ایستاده بود ، باصدای داد و فریاد مرد که ادعا میکرد پنجاه سکه اش را دزدیده اند، برآشفت و ناگهان جلو دويد و فرياد زد :  ساكت باش مردك شياد دغل باز، چه خبر گذاشته اي  پنجاه سكه ، پنجاه سكه ، پنجاه سکه !!!!!؟؟؟؟ همه عالم و آدم را خبر كردي ، من همان موقع سکه ها را شمارش کردم  ، بیست سكه بيشتر نبود !!! چرا دروغ مي گويي مردک ؟ اين هم همه سكه هاي تو، بیست تا بيشتر نيست !!! آدم به شيادي و هفت خطی تو نديده بودم ،  مردشور خودت را ببرند و سكه هايت ، بگير اينهم  سكه هایت ... ......گورت را گم کن ...
مرد سكه هايش را گرفت ونفس راحتی کشید و در حالیکه  لبخندی از روی رضایت بر لب داشت به راه افتاد ، لختي بعد درمیان جمعيت گم شد ....
داروغه شهر که آن گوشه ها جایی پنهان شده بود و از دور ناظر اوضاع بود، فی الفور  طرار را به گوشه اي كشاند و گفت : مردك ابله چرا سكه ها را به صاحبش برگرداندي ؟؟ ديوانه ،... بيست سكه طلا با حماقت تو از دستمان رفت ، چرا پس اش دادي، کدام طرار احمقی اینهمه سکه را با هزار زحمت می دزدد و بعد به صاحبش برمی گرداند؟؟ ....
 طرار در پاسخ گفت ؛ جناب داروغه درد من هم همين است ، ميدانم بيست سكه طلا پول كمي نيست ، از کله سحر دنبالش بودم با بدبختی سکه ها را از جیبش درآوردم ، اما اين مردك شياد ادعا ميكرد كه من پنجاه سكه اش را دزديده ام ، من سكه ها را شمردم بیست تا سکه بيشتر نبود ، فكرش را كردم شب كه می شد بايد سكه ها را با تو نصف مي كردم ، از پنجاه سكه ، بیست و پنج سكه سهم تو می شد ، زحمت هایم به درک ،  سهم خودم به جهنم ، اما من مادر مرده پنج سكه طلاي ديگر را از كجا می آوردم تا سهم ترا بدهم ؟؟؟

این ماجرا انصافاً امروزها مال یک دقیقه این مملکت است و نه تنها دزد و داروغه بلکه امروز دزد و داروغه و قاضی و کدخدا و همه دست اندرکاران و علما و فقها و مراجع تقلید و .......، دستشان درون یک کاسه است ....
خبر رسید به ما...
دستِ دزد و داروغه
و بدتر از همه قاضی
درونِ یک کاسه ست
نبود جایِ شگفتی
بَدا به حالِ کسی
که چشم ِ کور ِ امیدش
به دزدِ همسایه ست!